27 September 2016

تغییر داوری یا تحول بینش

«داوری» و «قضاوت» یکی از مقوله‌های مضمونی در سینماست که مدتی ست در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته است. حادثه‌یی اتفاق می‌افتد، با توجه به اطلاعات موجود، مخاطب و شخصیت‌های درگیر در ماجرا داوری و قضاوتی نسبت به حادثه‌ی اتفاق افتاده و شخصیت‌های درگیر با آن دارند اما با پیش‌روی داستان و افزایش اطلاعات این داوری تغییر می‌کند و در نهایت این پیام کلی را می‌رساند که «قضاوت نکنید!» این شیوه‌ی برخورد با مقوله‌ی «قضاوت» هرچند به‌خودی خود در جامعه‌یی که در آن قضاوت‌گری، و صدور حکم، رواج بسیار دارد گامی به پیش است اما ماندن در آن در جا زدن است. آن‌چه باید تغییر کند نه تغییر داوری با افزایش اطلاعات که تغییر داوری به دلیل تغییر نگرش و تحولِ بینش و دیدگاه است.
«داوری» ارتباط تنگاتنگی با «بی‌گناهی»، «مجازات» و «بخشش» دارد. «داوری نادرست» مقوله‌ی ماقبل جامعه‌ی مدنی ست. در جامعه مدنی اصل بر داوری درست است و بحث بر سر نحوی «مجازات» و یا «بخشش». اما متاسفانه در اکثر فیلم‌های ایرانی که به مقوله‌ی «داوری» می‌پردازند در مرحله‌ی ماقبل جامعه‌ی مدنی قرار دارند. یعنی موضوع نادرست بودن داوری به دلیل کمبود اطلاعات مسئله‌ی اصلی است.
سه سطح می‌توان برای این موضوع در نظر گرفت.
الف- داوری نادرست به دلیل کمبود اطلاعات از نحوه‌ی عمل.
عملی را مشاهده می‌کنید تصور نادرستی نسبت به آن دارید اطلاعات تکمیل می‌شود متوجه می‌شود که اشتباه داوری کرده بودید.
ب- داوری نادرست به دلیل ندانستن چرایی عمل. عملی را مشاهده می‌کنید در مورد چرایی آن به دلیل کمبود و یا نادرست بودن اطلاعات گمان نادرستی دارید.
پـ تغییر داوری به دلیل تغییر بینش. این نوع تغییر موجب می‌شود مخاطب با بینشی وارد سالن سینما شود یا خواندن داستانی را در دست بگیرد و در پایان دچار تردید جدی یا تغییر دیدگاه و بینش شود.
مورد اول دوم زیاد ساخته شده است اما مورد سوم که نگرش را تغییر می‌دهد یا حداقل دچار تردید جدی می‌کند بسیار نایاب است.
برای مثال می‌توانیم سراغ فیلم پرسروصدای روی پرده فروشنده برویم. در «فروشنده» مانند سایر کارهای اخیر فرهادی مقوله‌یی داوری و قضاوت مقوله‌یی محوری است. به زنی تعرض می‌شود. در دیدگاه مخاطب، و شخصیت اصلی، با هیولایی روبه‌رو هستیم که باید به‌بدترین شکل مجازات شود. روند ماجرا و افزایش اطلاعات مشخص می‌کند نه تعرضِ صورت گرفته از حد و حدودی تجاوز کرده است و نه خاطی بزه‌کاری این‌کاره است. خاطی پیرمردی «دست‌فروش» و مفلوک است. مردی خانواده‌دار و آبرومند که خطای‌اش در ارتباط با زنی تن‌فروش خطایی معمول است و عملش در وارد شدن به خانه‌یی که درش برای‌اش طبق معمول پیشین باز شده است نیز قابل دفاع تنها در نهایت می‌ماند که چرا وارد حمام شده است که آن هم با توجه به شرایطی که تبیین می‌شود قابل درک است.  درواقع در دوسطح «الف» و «ب» می‌ماند. نه آن‌گونه که نخست داوری کرده بودیم تجاوزی صورت گرفته است و نه شرایط و انگیزه متعارض به آن درجه‌یی بوده است که در ابتدا حدس می‌زدیم. اما فیلم هرگز به سطح سوم نمی‌رسد. داوری ما را نسبت به انتقام تغییر نمی‌دهد تنها در این مورد خاص به آن تخفیف می‌دهیم. ما هنوز با «قیصری» روبه‌رو هستیم که برای خریدن آبروی از دست رفته‌اش دست به انتقام فردی می‌زند. «انتقام» نفی نمی‌شود بینش شخصیت اصلی و مخاطب نسبت به مقوله‌ی انتقام تغییر نمی‌کند تنها نمونه‌یی از آن بی‌ثمر تلقی می‌شود.
البته در «فروشنده» تلاش شده است به سطح سه نزدیک شود آن‌جا که نشان داده می‌شود خود کسی که می‌خواهد انتقام بگیرد نیز دست به عملی مشابه می‌زند و به حوزه‌ی شخصی دیگران وارد می‌شود در واقع نوعی تغییر دیگاه و بینش است که نشان می‌دهد در پروسه‌ی انتقام انسان تبدیل به گاو می‌شود. اما چون آگاهی نسبت به این موضوع در شخصیت اصلی اتفاق نمی‌افتد و موجب تغییر جهت دادن او نمی‌شود عملا تاثیر حسی و عاطفی و عقلی روی بیننده نمی‌گذارد و دیدگاه او را تعمیق نمی‌دهد و سرش را نمی‌چرخاند تا از منظری دیگر نگاه کند و تغییر داورى دهد.

No comments: