09 September 2016

فروشنده و مرگ دست‌فروش: تصادفی ناموجه

«تصادفی» در فروشنده هست که از نظر تکنیکی تصادفی ناموجه محسوب می‌شود. این که «عماد» (شهاب حسینی) و «رعنا» (ترانه علیدوستی) بازی‌گران تآتر هستند حرفه و کار آن‌ها را نشان می‌دهد. اما این که درست نمایشی را بازی می‌کنند که ارتباط گسترده با حادثه‌ی محرک دارد تصادفی ست که تنها در شرایطی موجه است. اگر داستان ما داستان بازیگری باشد که مسایل زندگی خصوصی‌اش در بازی او تاثیر می‌گذارد، او را بازیگری بهتر یا بدتر می‌کند، این تصادفی موجه است زیرا داستان بر آن بنا شده است. مثلا بازیگری با نقشش مشکل دارد اتفاقی در زندگی خصوصی او می‌افتد که مشکلش با نقش برطرف می‌شود و نقش را درک می‌کند یا برعکس اگر در داستانی، مانند فروشنده، بازیگر بودن شخصیت اصلی فرع ماجرا باشد و فیلمی درمورد بازیگری نداشته باشیم بلکه فیلمی داشته باشیم که شخصیت‌های اصلی آن بازیگر هم هستند آن‌گاه درصورتی این تصادف موجه می‌شود که موضوع نمایش درک شخصیت اصلی ما را نسبت به اتفاقی که در زندگی خصوصی‌اش افتاده بالا ‌ببرد و موجب تغییر نگرش و تصمیم او شود. اما در فروشنده چنین نیست. یعنی اگر عماد به‌جای این که بازیگر باشد و در نمایش «مرگ دست‌فروش» آرتور میلر نقش مرد فروشنده‌ی پابه‌سن‌گذاشته‌یی آبرومند و خانواده‌دار که با زنی تن‌فروش رابطه دارد و این رابطه پیش پسرش لو می‌رود و این مرد در نهایت خودکشی می‌کند بازی نکند و نمایش دیگری که چنین ارتباط قوی مضمونی و حتی شکلی با داستان زندگی‌اش دارد بازی کند یا اصلا بازیگر نباشد و مثلا بعد از کلاس درس مسافرکشی کند باز کم‌وبیش همین تصمیم‌ها را می‌گرفت که گرفت. به عبارت دیگر همسانی‌های موجود در نمایش و داستان اصلی روی شخصیت اصلی تاثر نمی‌گذارد و گذاشته شده است تا روی ذهن مخاطب اثر بگذارد. نویسنده ماجراهایی را می‌چیند کنار هم تا محصولی را ارائه دهد این چیدمان وقتی ارگانیک است که از دل کنش و واکنش‌های شخصیت‌ها در ماجرا شکل می‌گیرد اما زمانی که چیدمان تاثیری در شخصیت‌های اصلی داستان ندارد و تنها برای مخاطب چیده شده است آن‌گاه ما با پازلی تصنعى روبه‌رو هستیم نه معمایی خلاقانه.
وجود نمایش به‌جز کارکردش در بحث فیلم‌نامه موضوع جذابیت‌های دیداری و بصری را که نبودش توسط برخی از منتقدین در کارهای قبلی فرهادی نقص حساب می‌شد برطرف کرده است. اما این هم با سینمایی که قصد دارد از نظر زاویه و حرکت دوربین، نوع روایت و تدوین و میزانسن واقع‌گرا باشد در تضاد و تباین است. به‌نظر می‌رسد بازیگران آماتور هستند و گروه تاتری گروهی تجربی و هنری است اما دکور باشکوه و پرهزینه و حرفه‌یی است و تنها کارکردش داشتن اسپکتکل Spectacle است و بس.

No comments: