«شما
تنوع لذتبخش و غنای پايانناپذير طبيعت را میستاييد. از گل سرخ نمیخواهيد بوی
بنفشه بدهد. پس چرا روح انسان، اين ارزشمندترين ثروت، بايد تنها به يک شکل وجود
داشته باشد؟»[1]
نخستین شرط آزادیخواه بودن پذیرش دیگری
است به همان شکلی که هست. دیگری که جور دیگری است در اندیشه، در ذوق هنری، در نوع
پوشش، در تفکر سیاسی... و در گرایش جنسی.
اینروزها پس از سالها، روشنگری و مبارزه، انسان مدرن و خردورز
و دانشگرا تفاوت در گرایش جنسی را به رسمیت شناخته است همانطور که سایر تفاوتها
را به رسمیتشناخته است. دگرباشان مانند دگراندیشان در جامعهی آزاد میتوانند «دگر»
باشند و الزاما نباید پیروی کنند از آنچه اکثریت یا حکومت و قدرت میخواهد. حق
دگر بودن حقی جهانشمول و انسانی است و جامعهیی که آن را نمیپذیرد هنوز پشت دروازههای
زندهگی نوین انسانی است این دروازهها باید گشوده شود و امیدوارم پیش از هزار
چهار صد و پیش از آغاز سدهی جدید این دروازهها گشوده شود و دگرباشی و دگراندیشی
در جامعهی ما نیز آزاد شود و از قید غارتحجر رهایی یابد.