اگر دندانتان درد کند یا ماشینتان خراب شود و در همسایهگی فلان بازیگر یا بهمان فوتبالیست یا بیسار خواننده باشید بعید است سراغ آنها بروید و بخواهید درد دندان یا مشکل کاربراتور اتومبیلتان را حل کند اما اگر چهرهی خندان و گشادهی سلبریتی را ببینید که دارد تبلیغ خمیردندانی را میکند احتمالا با دیدن آن خمیردندان در سوپرمارکت محل راغب میشوید آن را امتحان کنید.
استفاده از چهرههای مشهور در تبلیغات امر رایجی ست بدون این که این توهم در سطح خودآگاه پیش بیاید که آن چهرهی مشهور در زمینهی کالایی که معرفی میکند تخصص دارد و از موضع متخصصی که به ارزشهای آن چیز واقف است صحبت میکند مثلا وقتی با دوستتان در مورد خمیرداندان مناسب صحبت میکنید میگویید در فلان مقالهی علمی خواندم که بهمان خمیردادن خوب است به این دلیل و آن دلیل یا میگویید دندانپزشکم این را توصیه کرده اما بعید است که بگویید: «مگر توی تلویزیون ندیدی که فلان بازیگر میگفت بهمان خمیردندان را بخرید!» هر چند در تبلیغات کالایی این امر مضحک است اما همین عمل مضحک از ارکان تبلیغات سیاسی ست.
بدیهی ست این که بازیگران، یا ورزشکاران یا حتا رماننویسها و شاعران و اسکاربگیران و کنروندهگان و خلاصه بههردلیلشهرهشدهگان چه نظر سیاسی دارند هیچ ارتباطی با دلیل مشهورشدنشان ندارد کسی میتواند بازیگر برجستهیی باشد اما در سیاست بسیار نادانتر از شوهرعمهی من باشد ضمنا فراموش نکنیم این شخصیتهای مشهور عمدهتان شیفت طبقاتی دادهاند و جزو طبقهی مرفه جامعه محسوب میشوند و کنش سیاسیشان بیشتر با منافع طبقاتیشان گره خورده است تا این که تصور کنیم فراطبقاتی و صرفا برای رضای حضرت عباس موش میگیرند!
غیرسیاسیهای مشهور که هیچ حتا عمل سیاستمداران و بهویژه زندانیهای سیاسی سلبریتی شده هم نمیتواند دلیل عمل ما باشد ما باید عمل خود را بر اساس شناخت و درک خودمان انجام دهیم. برای من این که میگویند فلان شاعر برجسته رای میدهد پس تو هم بیا برو رای بده همانقدر مضحک است که بگویند بهمان بازیگر مشهور فلان اتومبیل را سوار میشود پس تو هم برو آن را بگیر! مضحک بودن دومی اشکار است اما مضحک بودن اولی نه.
به هر حال این که امیر تتلو یا رضا کیانیان رای میدهند یا رای نمیدهند و به چه کسی رای میدهند امر شخصی خودشان است و ارزشهای هنری این دو هنرمند نمیتواند تاثیری روی عمل سیاسی من داشته باشد و این روزها دیگر حتا روی شوهرعمهی من هم اثر ندارد.
استفاده از چهرههای مشهور در تبلیغات امر رایجی ست بدون این که این توهم در سطح خودآگاه پیش بیاید که آن چهرهی مشهور در زمینهی کالایی که معرفی میکند تخصص دارد و از موضع متخصصی که به ارزشهای آن چیز واقف است صحبت میکند مثلا وقتی با دوستتان در مورد خمیرداندان مناسب صحبت میکنید میگویید در فلان مقالهی علمی خواندم که بهمان خمیردادن خوب است به این دلیل و آن دلیل یا میگویید دندانپزشکم این را توصیه کرده اما بعید است که بگویید: «مگر توی تلویزیون ندیدی که فلان بازیگر میگفت بهمان خمیردندان را بخرید!» هر چند در تبلیغات کالایی این امر مضحک است اما همین عمل مضحک از ارکان تبلیغات سیاسی ست.
بدیهی ست این که بازیگران، یا ورزشکاران یا حتا رماننویسها و شاعران و اسکاربگیران و کنروندهگان و خلاصه بههردلیلشهرهشدهگان چه نظر سیاسی دارند هیچ ارتباطی با دلیل مشهورشدنشان ندارد کسی میتواند بازیگر برجستهیی باشد اما در سیاست بسیار نادانتر از شوهرعمهی من باشد ضمنا فراموش نکنیم این شخصیتهای مشهور عمدهتان شیفت طبقاتی دادهاند و جزو طبقهی مرفه جامعه محسوب میشوند و کنش سیاسیشان بیشتر با منافع طبقاتیشان گره خورده است تا این که تصور کنیم فراطبقاتی و صرفا برای رضای حضرت عباس موش میگیرند!
غیرسیاسیهای مشهور که هیچ حتا عمل سیاستمداران و بهویژه زندانیهای سیاسی سلبریتی شده هم نمیتواند دلیل عمل ما باشد ما باید عمل خود را بر اساس شناخت و درک خودمان انجام دهیم. برای من این که میگویند فلان شاعر برجسته رای میدهد پس تو هم بیا برو رای بده همانقدر مضحک است که بگویند بهمان بازیگر مشهور فلان اتومبیل را سوار میشود پس تو هم برو آن را بگیر! مضحک بودن دومی اشکار است اما مضحک بودن اولی نه.
به هر حال این که امیر تتلو یا رضا کیانیان رای میدهند یا رای نمیدهند و به چه کسی رای میدهند امر شخصی خودشان است و ارزشهای هنری این دو هنرمند نمیتواند تاثیری روی عمل سیاسی من داشته باشد و این روزها دیگر حتا روی شوهرعمهی من هم اثر ندارد.