02 January 2019

جکی چان و ارتباط فرانسوی

ماجرای پخش اتفاقی صحنه‌ی سکسی فیلمی با بازی جکی جان در سیمای کیش موضوع بحث‌هایی شده است و برخی ارتباط داده‌اند به گشایش در فضای کشور دست‌کم در جزیره‌ی کیش که این کاملا نادرست است و  کاملا مشخص است به‌صورت اتفاقی حادث شده است.
این اتفاق مرا یاد خاطره‌ی مشابهی انداخت که البته به دلیل نبودن شبکه‌های اجتماعی در آن سال‌ها زیاد سروصدا نکرد.
در دهه‌ی هشتاد که صداوسیما به رهبری علی کردان پخش آگهی‌ها را به شرکت‌های خصوصی واگذار کرد و درآمد زیادی را نصیب صداوسیما و دوستان و هم‌جناحی‌های خود کرد و سهم کوچکی هم به فعالیت‌ها بخش خصوصی رسید شرکت کلک خیال که من مدیرعامل‌اش بودم طی قراردادی پخش آگهی‌های استان لرستان را خریداری کرد. مدیر وقت آن مرکز که نام‌شان را فراموش کردم گفت ما این‌جا پخش فیلم سینمایی نداریم اگر فیلم سینمایی خوب از تهران بفرستید اینجا پخش کنیم باکس آگهی‌های‌تان رونق می‌گیرد که فکر خوبی بود.
مجموعه‌یی از فیلم‌های سینمایی که پیش از انقلاب دوبله شده بود تهیه کردیم و نسخه‌ی با کیفیت تصویری خوبی از آن پیدا کردیم باند صدای‌اش را با صدای دوبله شده عوض کرده برای ارسال به مرکز خرم‌آباد آماده کردیم.
نخستین فیلم که برای پخش ارسال کردم «ارتباط فرانسوی» بود. دوبله‌ی عالی داشت جین هکمن، با صدای ناصر طهماسب و فرناندو ری، با صدای احمد رسول‌زاده. 
این فیلم جزو فیلم‌های آمریکایی بود که بعد از درجه‌بندی سنی فیلم‌ها در  ۱۹۶۷ با رتبه‌ی آر منتشر شده بود و نخستین فیلم با این درجه بود که چندین جایزه‌ی اسکار هم برده بود.
رتبه‌ی آر شدیدترین نوع رتبه را دارد یعنی افراد زیر ۱۷ سال بدون والدین حق دیدن این فیلم‌ها را ندارند و در خود آمریکا آن سال‌ها نوظهور بود.  مدیر مرکز تصور کرده بود ما فیلم‌های سانسور شده که در شبکه‌های مرکزی پخش شده‌اند را ارسال می‌کنیم برای همین فیلم را بدون بازبینی به پخش سپرده بود.
مدیر مرکز تعریف می‌کرد که در خانه با سر و همسر نشسته بودند و مهمان هم داشتند و او همه را جمع کرده بود که از این هفته فیلم سینمایی خارجی پخش می‌کنیم با کیفیت خوب. فیلم شروع شده بود تا می‌رسد به صحنه‌یی که همه جا لباس زیر زنانه است و ناگهان زنی برهنه از حمام بیرون  می‌آید. خودش بامزه تعریف می‌کرد که وحشت‌زده می‌پرد جلوی تلویزیون خانه‌شان و تلویزیون را خاموش می‌کند.
همان شب صدها تلفن از مردم برای تشکر به‌خاطر پخش فیلم خارجی شده بود و چندین تلفن از مقامات شهری به پخش آن اعتراض کرده بودند. ماجرا چون شبکه‌های اجتماعی نبود بالا نگرفت مدیر مرکز هم اسمی از شرکت ما نیاورده بود و به حساب اشتباه خودشان گذاشته بود.
اما از آن پس باکس آگهی‌ها ما رونق زیاد گرفت گویا همه منتظر بودند فیلم سانسور نشده‌ی دیگری پخش شود.
متاسفانه سانسور شدید و غیرمعقول در صدا و سیما و سینمای جمهوری اسلامی موجب شده است خانواده‌ها نتوانند نظارتی بر کودکان خود داشته باشند و فیلم به اصطلاح قاچاق که پخش‌اش کنترل نمی‌شود و چشم‌های خود را می‌بندند تا توزیع شود موجب شده است تماشای هر نوع فیلمی در بین کودکان ایرانی بسیار بیش‌تر از کشوری مانند کانادا، که چندین سال است تجربه‌ی زنده‌گی در آن را دارم، رواج داشته باشد.

03 October 2018

مصائب بی‌پایان ساختن سریال در ایران

نقل این مطلب بدون ذکر منبع یا با ذکر منبع در داخل یا خارج آزاد است فقط لطفا تحریف نکنید.


مصائب بی‌پایان ساختن سریال در ایران

این روزها سریال «راه بی‌پایان» برای چندمین بار از یکی از شبکه‌های تلویزیونی داخل ایران دارد پخش می‌شود. نکات ناگفته‌یی این سریال دارد از تولید تا پخش‌اش از تصویب تا سانسور که حالا پس از ده سال می‌توان گفت.

استخاره
پس از موفقیت سریال «مسافر» در ۱۳۷۹ که به موضوع اعتیاد و باندهای مافیایی در ارتباط با مواد مخدر می‌پرداخت. طرح دیگری نوشتم که با محوریت مافیای اقتصادی و باندهای پولشویی. برای تصویب‌اش از این شبکه به آن شبکه پوزار پاره کردم تا سرانجام در شبکه‌ی سه که اصغر پورمحمدی که تازه مدیرش شده بود و تخشید مدیر گروه فیلم و سریال شبکه‌ی پنج  هم آورده بود و مزه‌ی موفقیت سریال مسافر زیر دندان‌شان بود تصویب شد و من نوشتن خلاصه‌ی صحنه به صحنه‌ی ۲۶ قسمت را تمام کردم و ۱۳ قسمت را هم نوشتم که به دلایل مسایل شخصی دچار افسرده‌گی عمیق شدم و توان نوشتن فیلم‌نامه را نداشتم و از شبکه هم مرتب پی‌گیری می‌کردند که فیلم‌نامه چه شد. سرانجام علیرضا افخمی که قرار بود کارگردان مجموعه شود پیشنهاد علیرضا بذرافشان را داد و او هم با مهدی شیرزاد آمدند و من فیلم‌نامه را به آنان سپرده ام. و جلسات مداوم و پشت سر همی که معمولا از سر شب شروع می‌شد و به دم صبح می‌کشید چهار نفری برگزار کردیم. به پیشنهاد افخمی پمپ آب به پروتز تغییر کرد و تغییرات دیگری هم در جزئیات حاصل شد که آقای افخمی گفت استخاره کرده است و بد آمده است و کناره گرفت و من از همایون اسعدیان تقاضا کردم کارگردانی را بپذیرند که ایشان هم با روی باز قبول کردند و جلسات پی‌درپی این‌بار با حضور ایشان برقرار شد و کار نوشتن را هم بذرافشان شیرزاد ادامه دادند و فیلم‌نامه آمده شد. خط اصلی داستان تقریبا تغییر نکرده بود اما جزئیات بی‌شماری تغییر کرد و کیفیت فیلم‌نامه با حضور این دو بس افزایش یافت.

انتخاب نام‌ها
·      نام اولیه سریال را «بوی گندم» گذاشته بودم زیرا جوانی که از خارج می‌آمد طرح ساخت پمپ آبی را با خود می‌آورد که کشاورزی را متحول می‌کرد. به پیشنهاد علیرضا افخمی به جای پمپ آب، پروتز اعضای مصنوعی بدن را گذاشتیم اما نام تا چند روز قبل از پخش همان ماند که به حافظ تفال کردم و این شعر آمد: «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت» و از روی آن «راه بی‌پایان» را برگزیدم.
·      نام «اکبر»، فرهاد اصلانی، را برای شخصیت اصلی منفی سریال انتخاب کردم که سرحلقه‌ی مافیا بود. چون نام منفی را نمی‌شد مذهبی گذاشت نگران حذف‌اش بودم فامیل ابوالحسنی را بذرافشان گذاشت و دیگر نور علی نور شد و گفتم حتما می‌گویند حذف کنید که نگفتن و ما هم حذف نکردیم.
·      در سریال مسافر نام شخصیت مثبتی که از فرانسه می‌آمد را رضا، دانیال حکیمی، گذاشته بودم و مورد انتقاد قرار گرفتم که منظورت رضا پهلوی است که از خارج می‌آید و شخصیت مثبتی دارد. برای همین نام «منصور»، هومن سیدی، را از روی نام «منصور حکمت» انتخاب کردم البته این را به هیچ کس نگفتم و اولین‌بار است که می‌گویم و احتمالا بذرافشان و اسعدیان بشنوند شاخ در می‌آورند. تازه منصور حکمت فوت کرده بود و من هم می‌خواستم ادای دینی به او بکنم برای همین نام او را «منصور» گذاشتم داشتم نام خانواده‌گی را گذاشتم سر فرصت بذارم که فرصت نشد و «پوروطن» را بذرافشان گذاشت.

انتخاب بازیگر
قرار بود نقش غزل را زهرا امیرابراهیمی بازی کند صحبت‌های اولیه را هم من و آقای اسعدیان با او انجام دادیم اما چون تصمیم گرفتیم غزل و منصور زن و شوهر باشند تا شاید ممیزی کمتر سخت بگیرد. قرعه به نام هومن سیدی و آزادی صمدی افتاد هر چند چند سال بعد از هم جدا شدند. ماجرای زهرا امیرابراهیمی هم وسط ساخت سریال که بودم پیش آمد و شانس آوردیم چون اگر در راه بی‌پایان بازی می‌کرد مجبور می‌شدیم تمام صحنه‌های‌اش را تکرار کنیم چون غیرقابل پخش شده بود.

موسیقی
ره بی پایان  به صورت هفته‌گی پخش می‌شد. آهنگ" No Volvere " (باز نخواهم گشت) معروف به Amor mio ساخته [جیپسی کینگز]  بدون کلام در یکی از قسمت‌ها پخش کردیم که پخش شد. در قسمت بعد همان را با کلام پخش کردیم که از طرف پخش جزو حذفی‌ها آمد. من هم تلفن کردم به آقای تخشید مدیر فیلم و سریال شبکه سه و گفتم: «آقا حکومت عوض شده؟ اتفاقی افتاده ما خبر نداریم؟» گفت:«چی شده دوباره جوش آوردی؟» گفتم:«هیچی موسیقی که هفته پیش پخش کردیم را این هفته گفتن باید حذف کنید. هر شب یکی را می‌ذارن بازبین پخش سلیقه‌یی رفتار می‌کنن.» گفت:«بقیه حذفیات را انجام بدین برگه را بفرستید با مجوز خودم می‌گم پخش کنن.» همین کار را کردیم و شب که سریال پخش شدم زنگ زد گفت:«این که با کلام بود دفعه قبل بی‌کلام بود.» خندیدم گفتم:«بی‌کلام و با کلام مگه فرق داره؟» گفت:«تو آخرش کار دستمون ندی خوبه، حالا سی‌دی‌شو بفرست دفتر داشته باشم.»! بعد اینقدر مردم زنگ زدن روابط عمومی تشکر کردن که گفت بازم پخش کنید خیلی گرفته.

چادر
از همان اول گفتند تو توی سریال مسافر زن چادری جوان نداشتی توی این کار یکی از شخصیت‌های اصلی‌ات باید چادری باشه. منم گفتم: «باشه حرفی نیست. این‌ها توی آزمایشگاه کار می‌کنن توی آزمایشگاه با چادر نمی‌شه باشن.» گفتن:«توی آزمایشگاه حالا نگفتیم چادر سر کنه.» با آقای اسعدیان صحبت کردم و قرار شد یکی از مهندسین جوان به نام سارا، فرمیسک فاریا، چادر باشه. در کل سریال حدود ده بیست ثانیه او را با چادر می‌دیدم چون یا توی خونه بود یا توی آزمایشگاه!

غزل یتیم می‌شود.
·      غزل به همراه پدرش در خانه‌ی بزرگ و شیکی زنده‌گی می‌کرد و میکائیل، مهران رجبی، خدمتکارشان بود که در همان خانه زنده‌گی می‌کرد. در قسمت سیزدهم بهزاد توتونچی، آتیلا پسیانی، می‌مرد و ما هنگام پخش به این صرافت افتادیم که ای وای عجب گافی داریم الان میکائیل و غزل تنها در خانه هستند و این دچار مشکلمان می‌کند. اما چون مهران رجبی نقش آخوند قبلا بازی کرده بود و در راه بی‌پایان هم حکم مامور ارشاد را داشت چیزی نگفتم اما اتفاق مضحک دیگری افتاد.
·      منصور مثل بقیه مردم غزل را «غزل» صدا می‌کرد و او هم به منصور، «منصور» می‌گفت مگر وقتی قهر بودن و دعواشون می‌‌شد که می‌گفت: «آقای پوروطن» در نخستین باری که این اتفاق افتاد پخش جزو حذفی‌ها گذاشت و گفتن به اسم کوچک نباید هم را صدا کنند من رفتم توضیح دادم و مدتی بحث کردیم چون دختر باکره نبود و مطلقه بود، موقع نوشتن چندشم شد، و این‌ها هم قصد ازدواج داشتند رضایت دادند که بماند. در قسمت سیزدهم دوباره گفتن باید حذف شود. من تلفن زدم گفتم این مورد را قبلا توافق کردیم که باشد و کلی صحبت کردیم گفتن نه دیگه نمی‌شه گفتم چرا؟ گفتن چون پدر غزل مرده و دیگه نمی‌شه دختر یتیم را پسر نامحرم به اسم کوچک صدا کنه! پا در میانی تخشید هم
افاقه نکرد.

بند هشت
چند سال پیش که «راه بی‌پایان» را پخش می‌کردند من در بندهشت سالن هفت اتاق سه با رضا انتصاری و مصطفی عبدی هم اتاق بودم و با هم بخش‌هایی از سریال را دیدیم و حالا آن‌ها دوباره در زندان هستند و من نمی‌دانم آیا باز می‌توانند تلویزیون ببینند یا نه؟

14 February 2018

کریم زرگر در آیتانه‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر اعدام شد!

❌کریم زرگر، متولد ۱۳۳۲، اهواز؛ اعدام شده در ۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۶، زندان رجایی‌شهر کرج، به حکم دادگاه انقلاب.✅عکس مرحوم زرگر در نقش کاپیتان کشتی در فیلم جنگ نفت‌کش‌ها ساخته‌ی بزرگ‌نیا

⚖️خبر اعدام کریم زرگر در هیاهوهای خبری گم شد. دو سال پیش هم که وزارت اطلاعات او و همسرش مرجان داوری را به جرم تشکیل گروه عرفانی دستگیر کرد کمتر کسی نام زرگر را شنید. 
🌑قاضی صلواتی که مثل آب خوردن حکم اعدام صادر می‌کند این زن و شوهر را به دلیل تبلیغ و ترویج جنبش عرفانی اکنکار، به اتهاماتی از جمله فساد فی الارض به اعدام محکوم کرد.حکم اعدام هر دو صادر شده بود اما به حکم اعدام خانم داوری اعتراض رسانه‌یی شد و خانواده‌اش در مورد او صحبت کردند و سرانجام حکم نقض شد. هر چند خانم داوری هنوز در زندان است اما در کمال ناباوری خبر اعدام کریم زرگر در ۱۰ بهمن منتشر شد. 
✅کریم زرگر که تحصیل کرده‌ی فرانسه بود و علاوه بر این که مدير كل سیمای برون مرزی، مدير پخش شبكه اول سیما، رئیس دانشكده صدا و سیما، صاحب امتیاز و مدير مسئول ماهنامه گزارش فيلم بود کارگردانی دو فیلم سینمایی به نام‌های «اُی منفی» و «مدرسه‌ی رجایی» در دهه‌ی شصت را هم کارنامه داشت و اولین حضور سینمایی‌اش بازی در فیلم «عروسی خوبان»، محسن مخملباف بود... با همه‌ی این‌ها در سکوت خبری دستگیر شد و در سکوت خبری اعدام شد.
هر چند با اتهام بنیانگذاری «موسسه راه معرفت» دستگیر شده بود اما بعدا اعلام کردند «تجاوز به عنف» هم در پرونده داشته است. 
❌سکوت خبری هرگز به سود هیچ متهمی نیست در دام این حرف‌ها گرفتار نشوید. معمولا خانواده‌ها را می‌ترسانند تا دستگیری و حکم متهمان را خبری نکنند اما معمولا و در اکثر موارد خبری نشدن به زیان متهم است.

متاسفانه هیچ عکس در فضای مجازی از کریم زرگر منتشر نشده است. من این دو عکس را از طریق دوستان پیدا کردم. یکی در فیلم جنگ‌نفت‌کش‌ها که در بالا آوردم و این در عروسی خوبان ساخته‌ی محسن مخملباف:
کریم زرگر در عروسی خوبان

24 June 2017

از گل سرخ نخواهیم بوی بنفشه بدهد

«شما تنوع لذت‌بخش و غنای پايان‌ناپذير طبيعت را می‌ستاييد. از گل سرخ نمی‌خواهيد بوی بنفشه بدهد. پس چرا روح انسان، اين ارزش‌مندترين ثروت، بايد تنها به يک شکل وجود داشته باشد؟»[1]
نخستین شرط آزادی‌خواه بودن پذیرش دیگری است به همان شکلی که هست. دیگری که جور دیگری است در اندیشه، در ذوق هنری، در نوع پوشش، در تفکر سیاسی... و در گرایش جنسی.
این‌روزها پس از سال‌ها، روشنگری و مبارزه، انسان مدرن و خردورز و دانش‌گرا تفاوت در گرایش جنسی را به رسمیت شناخته است همان‌طور که سایر تفاوت‌ها را به رسمیت‌شناخته است. دگرباشان مانند دگراندیشان در جامعه‌ی آزاد می‌توانند «دگر» باشند و الزاما نباید پیروی کنند از آن‌چه اکثریت یا حکومت و قدرت می‌خواهد. حق دگر بودن حقی جهان‌شمول و انسانی است و جامعه‌یی که آن را نمی‌پذیرد هنوز پشت دروازه‌های زنده‌گی نوین انسانی است این دروازه‌ها باید گشوده شود و امیدوارم پیش از هزار چهار صد و پیش از آغاز سده‌ی جدید این دروازه‌ها گشوده شود و دگرباشی و دگراندیشی در جامعه‌ی ما نیز آزاد شود و از قید غارتحجر رهایی یابد.


[1] مارکس، کارل، سانسور و آزادی مطبوعات، حسن مرتضوی، نشر اختران، صفحه‌ی ۱۸

26 May 2017

سلبریتی‌ها و سفسطه و مغلطه‌ی سیاسی

اگر دندان‌تان درد کند یا ماشین‌تان خراب شود و در همسایه‌گی فلان بازیگر یا بهمان فوتبالیست یا بیسار خواننده باشید بعید است سراغ آن‌ها بروید و بخواهید درد دندان یا مشکل کاربراتور اتومبیل‌تان را حل کند اما اگر چهره‌ی خندان و گشاده‌ی سلبریتی را ببینید که دارد تبلیغ خمیردندانی را می‌کند احتمالا با دیدن آن خمیردندان در سوپرمارکت محل راغب می‌شوید آن را امتحان کنید.
استفاده از چهره‌های مشهور در تبلیغات امر رایجی ست بدون این که این توهم در سطح خودآگاه پیش بیاید که آن چهره‌ی مشهور در زمینه‌ی کالایی که معرفی می‌کند تخصص دارد و از موضع متخصصی که به ارزش‌های آن چیز واقف است صحبت می‌کند مثلا وقتی با دوست‌تان در مورد خمیرداندان مناسب صحبت می‌کنید می‌گویید در فلان مقاله‌ی علمی خواندم که بهمان خمیردادن خوب است به این دلیل و آن دلیل یا می‌گویید دندان‌پزشکم این را توصیه کرده اما بعید است که بگویید: «مگر توی تلویزیون ندیدی که فلان بازیگر می‌گفت بهمان خمیردندان را بخرید!» هر چند در تبلیغات کالایی این امر مضحک است اما همین عمل مضحک از ارکان تبلیغات سیاسی ست.
بدیهی ست این که بازیگران، یا ورزشکاران یا حتا رمان‌نویس‌ها و شاعران و اسکاربگیران و کن‌رونده‌گان و خلاصه به‌هردلیل‌شهره‌شده‌گان چه نظر سیاسی دارند هیچ ارتباطی با دلیل مشهورشدن‌شان ندارد کسی می‌تواند بازی‌گر برجسته‌یی باشد اما در سیاست بسیار نادان‌تر از شوهرعمه‌ی من باشد ضمنا فراموش نکنیم این شخصیت‌های مشهور عمده‌تان شیفت طبقاتی داده‌اند و جزو طبقه‌ی مرفه جامعه محسوب می‌شوند و کنش سیاسی‌شان بیشتر با منافع طبقاتی‌شان گره خورده است تا این که تصور کنیم فراطبقاتی و صرفا برای رضای حضرت عباس موش می‌گیرند!
غیرسیاسی‌های مشهور که هیچ حتا عمل سیاست‌مداران و به‌ویژه زندانی‌های سیاسی سلبریتی شده هم نمی‌تواند دلیل عمل ما باشد ما باید عمل خود را بر اساس شناخت و درک خودمان انجام دهیم. برای من این که می‌گویند فلان شاعر برجسته رای می‌دهد پس تو هم بیا برو رای بده همان‌قدر مضحک است که بگویند بهمان بازیگر مشهور فلان اتومبیل را سوار می‌شود پس تو هم برو آن را بگیر! مضحک بودن دومی اشکار است اما مضحک بودن اولی نه.
به هر حال این که امیر تتلو یا رضا کیانیان رای می‌دهند یا رای نمی‌دهند و به چه کسی رای می‌دهند امر شخصی خودشان است و ارزش‌های هنری این دو هنرمند نمی‌تواند تاثیری روی عمل سیاسی من داشته باشد و این روزها دیگر حتا روی شوهرعمه‌ی من هم اثر ندارد.

19 April 2017

تحریم تا تقلب مسئله این است.

مسعود بهنود از لندن و رضا کیانیان از تهران همه دارند در مورد «تحریمِ رفراندوم ترکیه» که باعث شکست مخالفان اردوان (رجب طیب اردوغان) شده است می‌گویند اما در ترکیه مخالفان اردوان دارند در مورد «تقلب در رفراندوم» حرف می‌زنند.
📌۸۷ درصد مردم ترکیه در رفراندوم شرکت کرده‌اند و با اختلاف سه درصدی اردوان برنده شده است. هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد انتخابات و رفراندومی که ۸۷ درصد در آن شرکت می‌کنند از تحریم صدمه دیده باشد هر عقل سلیمی می‌داند که هیچ وقت به هزار و یک دلیل صد درصد مردم در انتخابات یا رفراندوم یا هر حرکت اجتماعی سیاسی یا غیرسیاسی دیگر شرکت نمی‌کنند و هر عقل سلیمی می‌پذیرد آن تعدادی که رای نداده‌اند الزاما موافق بازنده‌گان نبودند و چه بسا اگر رای می‌دانند ممکن بود به سود برنده رای بدهند یا همین نسبت حفظ شود. اما چرا آقای بهنود و کیانیان،  که بی‌شک «عقل سلیم» دارند، این حرف را می‌زنند؟ به نظر می‌رسد شاه‌کلیدش در همان واژه‌ی «تقلب» باشد.
🚩گروهی همواره می‌خواهند نوک حمله را از حکومت یا جناحی از حکومت بردارند و بگیرند به سمت مخالفان حکومت یا مردم عادی. در انتخابات ۱۳۸۴ با این که رفسنجانی، کروبی، معین و مهرعلی‌زاده از سوی اصلاح‌طلبان و کارگزاران شرکت کرده بودند و آرا را بین خودشان تقسیم کردند باز این حضرات برنده شدن احمدی‌نژاد را به گردن تحریم کننده‌گان انداختند.
✅نکته‌ی پیچیده‌یی نیست فردای انتخابات در جریان اگر روحانی، یا هر کسی که تا انتها از طیف اصلاح‌طلبان ماند، رای نیاورد به جای این که بگویند تقلب شد یا بخواهند در این زمینه تحقیق شود می‌اندازند گردن تحریم کننده‌گان حتا اگر ۸۰ درصد مردم هم در انتخابات شرکت کرده باشند. تحریم‌کننده‌گان اپوزیسیون هستند و اپوزیسیون را همیشه می‌شود شماتت کرد این حکومتیان هستند که نباید گفت بالای چشم‌شان ابروست.